Persian (Farsi) to English Art/Literary History Luke\'s Gospel

Greetings,

Thanks to the existence of the word دادستان (public prosecutor) I have an idea that داد کسی را ستاندن means to take legal action against; however, I'm not so sure of the details. Does it mean ‘to prosecute’?

Of course, things legal worked differently in ancient times; perhaps ‘to condemn’ works better here?

The sentence:
.۳در همان شهر بیوه‌زنی بود که پیوسته نزدش می‌آمد و از او می‌خواست دادش از دشمن بستاند.

All the best, and many thanks,

Simon

PS More context in case required:
۱۸
مَثَل بیوه‌زن سمج
۱عیسی برای شاگردان مَثَلی آورد تا نشان دهد که باید همیشه دعا کنند و هرگز دلسرد نشوند.۲فرمود: «در شهری قاضی‌ای بود که نه از خدا باکی داشت، نه به خلق خدا توجهی.۳در همان شهر بیوه‌زنی بود که پیوسته نزدش می‌آمد و از او می‌خواست دادش از دشمن بستاند.۴قاضی چندگاهی به او اعتنا نکرد. امّا سرانجام با خود گفت: ”هرچند از خدا باکی ندارم و به خلق خدا نیز بی‌توجهم،۵امّا چون این بیوه‌زن مدام زحمتم می‌دهد، دادش می‌ستانم، مبادا پیوسته بیاید و مرا به‌ستوه آورد!“‌»۶آنگاه خداوند فرمود: «شنیدید این قاضی بی‌انصاف چه گفت؟۷حال، آیا خدا به دادِ برگزیدگان خود که روز و شب به درگاه او فریاد برمی‌آورند، نخواهد رسید؟ آیا این کار را همچنان به تأخیر خواهد افکند؟۸به شما می‌گویم که بزودی به داد ایشان خواهد رسید. امّا هنگامی که پسر انسان آید، آیا ایمان بر زمین خواهد یافت؟»